نتایج جستجو برای عبارت :

عمر کوته بین و امید دراز

بابای محمدرضا بعضی موقع ها این شعر رو میخونه
 
صبحدم رفتم به اطراف چمنبلبلی با جفت خود گفت این سخن ما ز سرمای زمستان رسته ایم دل به امید گلستان بسته ایم هر دو بودند گرم اندر این سخن باشه ای آمد ربودش بر دهن در دهان باشه با سوز و گداز عمر کوته بین و امید دراز
 
https://www.cloob.com/u/jjonne/44223190
آخر معشوق را «دلارام» می‌گویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد. پس به غیر چون آرام و قرار گیرد؟ این جمله خوشی‌ها و مقصودها چون نردبانی است. و چون پایه‌های نردبان جای اقامت و باش نیست، از بهرگذشتن است، خنک او را که زودتر بیدار و واقف گردد تا راه دراز بر او کوته شود و درین پایه‌های نردبان عمر خود را ضایع نکند.
ای یاد تو مونس روانم                جز نام تو نیست برزبانم
ای کار گشای هرچه هستند      نام تو کلید هر چه بستند
ای هست کن اساس هستی    کوته ز درت دراز دستی
از آتش ظلم و دود مظلوم          احوال همه تو راست معلوم
هم قصه ی نانموده دانی           هم نامه نا نوشته خوانی
ای عقل مرا کفایت از تو             جستن زمن و هدایت از تو
هم تو به عنایت الهی                آن جا قدمم رسان که خواهی
از ظلمت خود رهایی ام ده         بانور خود آشنایی ام ده
« نظامی گنجوی »
افسوس که شب کوته و این رشته دراز است
✨✨✨
هدایت_طبرستانی
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
تازه دارد فهمم میشود چه بر سرم رفته است... اگر تمام اشعار ابتهاج و منزوی و شهریار را هم ممزوج کنم، باز هم کفاف دردهایم نمیشود... آنقدر دلگیرم که گویا جهان در برابر دلمرده است، به راستی مرگ واژه باشکوهی است برای اینگونه زیستن.. نمیدانم، این سکوت، این تحمل، این فریاد، این ناشکیبایی از کجا در وجودم رخنه کرد... هر چه تبر هم بزنم فایده نکند، انگار بعضی چیزها از درون فاسد شده است.. عزیز من! از من بشنو... آنقدر حیرانم که به جامی هم جمی جهان‌نما را بنگرم و
آیت الله جوادی آملی: قبلاً در میدان بازی، این بازی بود که پای چوبین درست می‌کردند که ده سانت اگر کسی آن پای چوبین را داشت از دیگر بچه‌ها بلندتر بود، این در ادبیات ما اثر گذاشت، گفتند:اگر کوتهی پای چوبین مبندکه در چشم طفلان نمایی بلندگاهی آدم عالم نیست و خود را عالم معرفی می‌کند، گاهی عادل نیست و خود را عادل معرفی می‌کند، گاهی صاحب مقام نیست و خود را صاحب مقام معرفی می‌کند، این همان بازی میدان کودکانه است که پای چوبین می‌گذارند تا ده سانتی
دانلود آهنگ مسعود جلیلیان به نام زخم عشق
Download Music Masoud Jalilian Zakhme Eshgh 
دانلود آهنگ کردی مسعود جلیلیان زخم عشق با لینک مستقیم
دانلود آهنگ محلی زخم عشق مسعود جلیلیان
دانلود اهنگ زخم عشق از مسعود جلیلیان
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ زخم عشق مسعود جلیلیان
روز اول یادته هاتی دلم گردی ددس
دل بسایدن و منو قول دای دلت نیدن و کس
دل بسایدن و منو قول دای دلت نیدن و کس
صد قرآن و صد قسم خواردی دو هاوردی ده ور
که به غیر عشق من و ه
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خو
شبی به خواب من بیا مرا به خلوتی ببربیا که دلتنگ تو ام بی تو نمیشود سحرآینه در آینه شد صورت ماهت ای قمربیا که عمر کوته ام بی تو نمیدهد ثمرگویم از آن دمی که شد در سر ما خیال تواز آ ن زمان که عشق تو چون نفس است ومستمربرد به پرواز و مرا بر پر سیمرغ نشاندآنکه رهاست از جهان صاحب اعجاز و نظر
 جملات زیبای کتاب بابا لنگ دراز

جملات زیبای جین وبستر نامه های بابا لنگ دراز جین وبستر نویسنده بابا لنگ دراز

نامه های زیبای بابا لنگ دراز به جودی ابوت نامه های جودی ابوت به بابا لنگ دراز

حتما کارتون جذاب و شیرین بابا لنگ دراز را
دیده اید. همان جودی ابوت معروف و دوست داشتنی! قصه ای که جزو یکی از جالب
ترین و محبوب ترین داستان های نوجوانان در جهان است. نویسنده این داستان
شیرین و خواندنی خانم آلیس جین چندلر وبستر معروف به جین است. داستان
باب
رفته فیسبوک و اینستاگرم دراز رو (همون که کیرش کلفت بود) چک کرده.
 
میگه این پسره که سبزه هست، چرا میگفتی سفیده.
بهش میگم الان سبزه شده خر گاو. اون دوره ای که من باهاش اشنا شدم سفید بود.
بعدم موهاشو رنگ مییکرد که من دوست نداشتم.
بغدم خیلی زیاد سطحی و کودن بود. هم خیلی باهوش بود هم خیلی کودن بود. هوش اجتماعی داغون. دراز بی مصرف.
خیلی شبیه کوروس و انتونیو باندراس بود، ولی کودن بود کودن. کودنننننننن.
اره اگه سبزه میبود، و باهوش، و موهاو هم رنگ نمیکرد ص
کاناداییا
اغلبشون
نه همه شون
 
اینقدر ساده و کوته فکر و ignorant هستن،
که حاضر نیستن به یه هندی رای بدن
 
از طرفی اینقدر ترسو هستن
که حاضر نیستن ریسک کنن و به حزبی به جز دو حزب قبلی (یعنی محافظه کار و لیبرال) رای بدن.
 
ولی فعلا یه صندلی انتخاب شده و اونم مال لیبرالاس
در آستان امامزاده سلیم دراز به دراز افتادم تا ان شاءالله نیم ساعت دیگه اذان بگن افطار کنم 
حال چشمام خوبه الحمدلله 
بالای کوه تهوع گرفته بودم! بس که عرق کردم صورتمو شستم و دو دقیقه نشستم خوب شدم 
اما الان دیگه بی حالم دوست دارم بخوابم 
دیشب تا ۶ صبح بیدار بودم و شش خوابیدم تا یک ظهر
ترس از تنهایی ...

یه روز یه کسی
گفت: صحبت های خود کوته کنید
پند را در جان و در دل ره کنید
گر کمالم با کمال انکار نیست
ور نیم این زحمت و آزار چیست؟
اگر فکر میکنید با شماست و میخواین مشارکت نکنید سخت در اشتباهید 
شما صحبت های خود را بکنید
ببینید عمو چقدر خوب میگه:
دریافت
سر کلاس نقشه کشی بودیم معلم داشت پاتخته مینوشت
موشک درست کردیم زدیم تو سر معلم، برگشت به یکی از ما خیره شد و چند تا فحش نصیبش کرد...
دانش اموز : خب اقا چکار کنیم ؟
معلم :  سرتو بزار رو میز دراز بکش |: 
کلاس رفت رو هوا D :D :D:
+الان هروقت اونو میبینیم میگیم سرتو بزار رو میز دراز بکش
 
 
Little Longnose 2013,دانلود Little Longnose 2013 720p,دانلود انیمیشن Little Longnose 2013,دانلود انیمیشن کوتوله بینی دراز Little Longnose 2013,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود کارتون با دوبله فارسی,دانلود مستقیم انیمیشن Little Longnose 2013 1080p,زبان اصلی,کوتوله بینی دراز,
ادامه مطلب
دانلود آهنگ کارتون بابا لنگ دراز
Download Music Daddy Long Legs Cartoon
دانلود آهنگ بی کلام کارتون بابا لنگ دراز+دانلود موسیقی متن
دانلود آهنگ کارتون های معروف تلویزیون ایران
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
دانلود آهنگ کارتون بابا لنگ دراز mp3 با لینک مستقیم
همه ما یک روزی یک جایی چوب خط زندگی مان پر میشود، حالا نه اینکه سرمان را بگذاریم زمین و دراز به دراز  بیفتیم روی زمین و دور از جان، جان نداشته باشیم.  
نه، همینکه یک جایی احساس کردی که دیگر هیچ چیزی حالت را خوش نمی کند، که دیگر هیچ چیزی دلت را هری نمیریزد پایین، که دیگر دلت غنج نمیزند برای یک دوست داشتن، مرده ای، حتی اگر جان داشته باشی، حتی اگر نفس بکشی.
تور ویژه تعطیلات خردادماه به مقصد گیلان
جاذبه های برنامه:
- حضور در ارتفاعات و ییلاقات تالش (سرزمین رویاها).
- بازدید از جاده اسالم-خلخال، معروف به جاده بهشت با چشم اندازهای زیبا و بکر و یکی از ده جاده زیبای کشور.
- عبور از دشت شقایق، کرمان، چارسو، اسبه بونی و ...
- دیدار از روستاهای بکر و مردمانی با زندگی ساده ولی پر از عشق.
- بازدید از ییلاق و روستاهای: بیلی، ناو، خلیان، دریابن.
- بازدید از آبشار دریابن.  
- چشم انداز ییلاق و کلبه های چوبی روستایی.
-
هر که نبود خیرخواه زندگی،
گیرد او را آخر آه زندگی.
زنده دارد هر که یاد مرده را،
زنده باد او در پناه زندگی.
ما گنهکاران بی عیبی خویش،
بهر هر عیب و گناه زندگی.
دیده عیب کس نبینیم عیب خویش،
کور گشته در نگاه زندگی.
 رهبلد رهگم زند در نیمه راه،
گشته خود گمراه راه زندگی.
گر کسی با کوته عقلی غافل است،
روسیه روز سیاه زندگی.
گر کسی چاهی کند از دشمنی،
می فتد آخر به چاه زندگی.
تابستان بود و در پارک تعداد کلاغ‌ها از آدم‌ها بیشتر... 
باد گرمی می‌آمد و روسری آبی کمرنگم را بازی میداد. همه چیز   آنقدر در نظر نزدیک می‌آمد که گویی دراز کردن دستمان کافیست برای قاپیدن رویاها... 
عکس آن روز را در آلبوم دارم، چیری که فرق کرده نه منم، نه تو نه شوق رویاهای بزرگی که قلبمان را از خواستن مچاله میکند، چیزی که عوض شده سنِ چشمانمان است...  از گذراندن واحدهایی سخت که خلاصه‌اش شده "عنوان"
بچه ها
شما به ادمی که
باشخصیت ماننده
جنده باز نیست
باسواده
درسته مغرور و خودخواه و خودبرتربینه و گاهی بی رحم ولی بلاخره ادم باکیفیتیه
 
چطوری میتونین محترمانه بگین که عزیزم
اون کسی که با وزنه گذاشتی توی پروفایلت و لباس ورزشی هم تنت کردی 
خیلی زشته
خیلی immature هست
خیلی صورتت پف داره
چشمات خیلی زشته توش
 
انگار جنده بازی
هیزی
شبیه ادمای کوته فکر و کودن شدی
 
و حال ادم به هم میخوره ازین عکس؟
 
لطفا برش دار؟!
رمان بابا لنگ دراز
رمان بابا لنگ دراز، رمانی که به سبک نامه‌نگاری نوشته شده و شامل نامه‌های جوروشا ابوت به فردی است که او را تحت حمایت خود قرار داده و هزینه‌های مالی دانشگاه او را بر عهده گرفته است. داستانی که با شیرینی تمام پیش می‌رود و شامل نامه‌های یک‌طرفه‌ی جودی است به بابا لنگ درازِ شناخته نشده است.
ادامه مطلب
حرکت دراز نشست
حرکت دراز نشست یکی از بهترین حرکت ها در تناسب اندامه که باعث میشه مرکز بدن تقویت و قدرتمند بشه مرکز بدن شامل کمر و شکم هست که در تمام فعالیت ها نقش داره 
در واقع هر کاری انجام میدین روی کمر و شکم فشاری وارد میشه
پس باید شکم و کمر قدرتمندی داشته باشین
حرکت دراز نشست یکی از بهترین حرکت هاست که شکم و کمر رو میسازه پس تا جایی که میتونید از این حرکت استفاده کنین
بابالنگ دراز دایه و معلم مهد من بود ! پریروز وقتی بیدار شدم ۵ عصر ازش دوتا تماس از دست رفته داشتم !بیخیال زنگ زدن به آدما شدم زیاد تماس داشتم ولی همشونو گرفتم و قطع کردم که گفته باشم من زنگ زدم در قبال زنگتون !تا دیشب با زنگش با اینکه سایلنت بود و داشت موزیک پخش میشد ولی تا متوجه شدم گوشی رو برداشتم ! گفت هنوز یاد نگرفتی که وقتی بزرگترت زنگ میزنه لابد کارت داره ! دنبال توجیه نگشتم گفتم شرمنده اصلا خوب نبودم ! زنگ زدم بوق خورد قطع کردم ! گفت دیشب پا
چقدر سوای از همه سختیهاش، کِیف میده!
نه باید صبح بدو بدو بچه بذاری مدرسه و خودت بری سرکار، نه باید هوای رییسو داشته باشی که دو ساعت میخوای زودتر بری به کلاست برسی، نه خجالت خانواده داری که شب خسته و کوفته از کلاس میای و...
تازه از همه هیجان انگیزتر اینه که سر کلاس پاتو دراز میکنی، ببخشیدا اگه خیلی خسته بشی یه کم دراز میکشی، بین کلاساهم با خانواده خستگی در میکنی!
فقط یه کم نگرانی هست درمورد حقوق آخر ماه که احتمالا این ماه ازش خبری نیست!
اونم فدای
1.روی شکم دراز بکشید و حدود 30 ثانیه خودتان را در این وضعیت نگه دارید.
2.ابتدا روی شکم دراز بکشید. دست راست و پای چپ را حدود 15 سانتی‌متر بالاتر از سطح زمین آورده و حدود 6 ثانیه در همین وضعیت نگه دارید. دست و پا را پایین بیاورید و همین حرکت را با دست و پای دیگر تکرار کنید.
3.به پشت روی زمین دراز بکشید؛ به صورتی که زانوها خم شود و کف پا روی زمین قرار بگیرد. اکنون یک زانوی خود را تا سینه بیاورید. پای دیگر را حرکت ندهید. باید قوس کمرتان صاف شود و کشش خفیفی
بوگو (به ژاپنی: 防具) نام پوشش زرهی محافظ ورزشکاران رشته‌های رزمی کندو و ناگیناتا است.
بوگو عموماً از قسمت‌های زیر تشکیل گردیده است:
من: (面): حفاظ سردو: (胴): محافظ قسمت میانی بالای بدن (بالا تنه)کوته: (小手): محافظ دست و مچ و ساعدتاره: (垂れ): محافظ قسمت‌های میانی پایین بدن (پایین تنه)سونه آته: (脛当て): مخصوص رشته ناگیناتا
 
 
 
نویسنده: علی نیازی
منبع: https://fa.wikipedia.org/
 
مامور خوشتیپ تب سنجی  جلو آمد، دستش را دراز کرد و تبم را گرفت
در من اما هیچ اتفاقی رخ نداد!با خود فکر کردم...چطور انسان با گذشت زمان اینگونه عوض میشود!؟و نوجوانی چه دوران زودگذریستچه پر شور حالیو حتی اگر دست مامور تب سنجی به سمتت دراز شودفرقی نمیکند
از تو بزرگتر باشد یا کوچکترقد بلند باشد یا قد کوتاهدرشت باشد یا ریز...بدون هیچ تماسی با کسی که نه میشناسی نه دیده‌ایاز آن هیبت مردانه و زمخت حسی دخترانه تو را در بر میگیرد.
دیشب کم خوابیدم بعد مجبور شدم بعد آزمون بخوابم :| ۴ تا ۷ و نیم خوابیدم با افتخار D: بعد دراز کشیدم رو مبل. مری میگه تو که تا الان خواب بودی چرا دراز کشیدی؟
میگم خب سه ساعت و نیم خوابیدم خسته شدم :| 
کمرش شکست. بعد خیر سرم اومدم اصلاحش کنم گفتم خب تا الان خواب بودم، الان میخوام استراحت کنم :|
آزمونو بگم حالا :)))))))))))))))))))) منو‌چجوری راه دادن توی مقطع دبیرستان اصن؟ :)))))))))) میدونید خوبیش اینه من هرچقدم بد داده باشم، دفعه قبل ریاضیاتمو یک درصد و فیزیکو ۹
المنه لله که در میکده باز است                 
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است   
امشب مستی آسمان رو به فزون گذاشته است و پیاله پیاله شراب مرا سیراب نمی کند ... 
خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز اسست ...
آری ... من شراب تو را می خواهم ... این مستی های زودگذر مرا سیراب نمی کند ... من شراب تو را می خواهم ... می خوام تو را در جام برییم و آنگاه بنوشمت ... تا آنجا که عطشم فرو نشیند ... تا آنجا که از تو مست مست شوم ... تا آنجا که تک تک ذ
همه‌شان قدهایشان بلند است اسمورودینکا.
همه‌شان دراز شده‌اند‌. من اما هنوز شانزده‌ساله‌ام. حالا از همه‌شان کوچکترم. پسرخاله‌ام، برادرِ زن‌داداشم، خواهرِ زن‌داداشم، پسرعمه‌‌ام، همه‌شان یکهو دراز شده‌اند، من اما مانده‌ام همچنان اینجا. در پی تو، که از همان ابتدا دراز بوده‌ای. همه‌شان رفته‌اند پی زندگی‌هاشان، برای خودشان کسی شده‌اند. به دنبال تشکیل خانواده، بچه‌ پس‌انداختن و جمع‌آوری مال دنیا هستند. می‌دانی اسمورودینکا، هم
راز
موفقیت چیه؟
گوش
دراز بدون معطلی در جوابم گفت:هزینه اش می شه نیم میلیون دلار
کمی به گوش
دراز نگاه کردم و نتونستم خودم رو کنترل کنم، قاه قاه قاه زدم زیر خنده، شکمم رو
گرفته بودم و در حد مرگ،بلند بلند می خندیدم،تو دلم گفتم کدوم ابلهی واسه این چیزا
پول میده که من دومیش باشم؟
گوش
دراز اعتنایی به من نکرد و سرش رو به کار خودش بند کرد،به رسم ادب از رفتارم
عذرخواهی کردم ولی گوش دراز بازهم اعتنایی بهم نکرد.
ده سال
بعد...
همون
صحنه تکرار شد،رفتم روی در
اشک واپسین
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امیر درمان داشتم درمانده تر رفتم
تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم
ادامه مطلب
امدی پایین دلار ،جانم بقربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من ترکیده ام از قیمت ها چرا
پوشک بچه ای بعد از تخلیه ی کودک امدی
پهن دل این زود تر می امدی حالا چرا
عمر ما را مهلت پایین و بالای تونیست
من که یک امروز خریدار توام فردا چرا
نازنیناما به نرخ تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با نرخ بازان ناز کن با ما چرا
وه که با این قیمت های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از حقوق ثابت چرا
شور ریالم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای نرخ دلار جواب تند و سر بالا چرا
فرد
▫️
سینه من می سوخت ،
می خواستم که باتو سُخن گوید ،
اما صدایم از گره کوته بود ،
در سایه بوته ،
هیچ نمی روید ...
#فروغ_فرخزاد
─═┅✰❣✰┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
همه‌شان قدهایشان بلند است اسمورودینکا.
همه‌شان دراز شده‌اند‌. من اما هنوز شانزده‌ساله‌ام. حالا از همه‌شان کوچکترم. پسرخاله‌ام، برادرِ زن‌داداشم، خواهرِ زن‌داداشم، پسرعمه‌‌ام، همه‌شان یکهو دراز شده‌اند، من اما مانده‌ام همچنان اینجا. در پی تو، که از همان ابتدا دراز بوده‌ای. همه‌شان رفته‌اند پی زندگی‌هاشان، برای خودشان کسی شده‌اند. به دنبال تشکیل خانواده، بچه‌ پس‌انداختن و جمع‌آوری مال دنیا هستند. می‌دانی اسمورودینکا، هم
رمان بابا لنگ دراز یکی از صد رمان برتر جهان می باشد و بسیار مناسب جهت قدم گذاشتن در عرصه نویسندگی و آموزش نویسندگی می باشد.
نویسنده : جین وبستر
تاریخ اولین انتشار رمان : 1912
زبان : آمریکایی
مترجم : محسن سلیمانی 1388 
مشخصات نشر : تهران ، نشر افق ، 1388
کتاب بابا لنگ دراز در قالب نامه های جودی ابوت شخصیت اول داستان به پدرخوانده او جان اسمیت است و جودی او را در داستان بابا لنگ دراز صدا میزند.جودی ابوت دختری یتیمی در یتیم خانه بود که مورد حمایت مالی شخصی
۵۰۳ – ساعتی ناز مفرما ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ای         فر صتت باد که دیوانه نواز آمده ای ساعتی نا زمفرما و بگردان عادت           چون بپرسیدن ارباب نیاز آمده ای پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ چون بهر حال … ساعتی ناز مفرما – ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ای – غزل ۴۲۲ – ۵۰۳
منبع : فالگیر
شب دراز است از بهر راز گفتن و حاجات خواستن : بی تشویش خلق و بی زحمت دوستان و دشمنان  ، خلوتی و سلوتی حاصل شده و حق تعالا پرده فرو کشیده تا عمل ها از ریا مصون و محروس باشد و خالص باشد لله تعالا و در شب تیره ، مرد ریایی از مخلص پیدا شود . ریایی به شب رسوا شود .گوید " چون کسی نمی بیند ، از بهر کی کنم ؟ "
می گویندش که " کسی می بیند . ولی تو کسی نیستی تا کسی را بینی "
فیه ما فیه
حقیقتش بچه ها،
من امیدی ندارم که اوضاع فکری و روحی مردم کانادا درست بشه.
یعنی احتمالش ناچیز هست.
 
مشکل مردم کانادا اغلب (نه البته جدیدترها، اونایی که زیر چهل سالن تقریبا، خیلی بهترن)، اینه که در یه کوته فکری مطلق، توام با یکمی خنگی و یکمی نفهمی به سر میبرن.
بعدها براتون میگم.
ولی جدا اگه توی این کشور به خودتون نهیب نزنین، واقعا خنگ میشین به مرور.
خیلی مراقب خودتون باشین.
 
این ویدئو رو هم ببینین از اندی، مصاحبه شه، خیلی قشنگه.
 
اندی سال 2019
 
 
2603 - «شهرام همایون» کلاه‌بردار فراری و سلطنت‌طلب مقیم لس‌آنجلس، با اذعان به وابستگی جدی مخالفان نظام جمهوری‌اسلامی به دشمنان ایران، اعتراف کرد: “ما با یک اپوزیسیون قلابی مواجهیم. چرا که آن‌ها به سوی بیگانه دست دراز کرده‌اند ...”لینک کوتاه منبع: www.b2n.ir/mzdr124
دانلود فایل اصلی
بیا مثل گذشته ها،شب که شد، چراغ های اتاق را خاموش کنیم.من روی تخت اینور اتاق دراز میکشم،تو روی تخت آن وری دراز بکش.سکوت کن!چیزی نگو!فقط مثل همان وقت ها که سراپا، بی هیچ سوالی، برای دردهایم گوش شنوا میشدی، گوش بده!آنقدر گوش بده که حرف ها و گلایه هایم ته بکشد.بعد بیا کنارم.در آغوشم بگیر.نه معمولی؛ محکم.محکم و پرمهر.مثل تمام بغل هایی که بعد از مدت ها دوری، داشتیم.انگار که اولین و آخرین باریست که هم را میبینیم.بگذار کمی، فقط کمی، وجودت را نفس بکشم،
 یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچکس نبود ، کنج اتاق خاتون ، تو پستو
پشت یخدون ، توی سوراخ تاریک ،دراز و تنگ و باریک ، یه موش خوب و ناز بود ،
خیلی دمش دراز بود ، گربه یه روز موشه رو دید ، از جا پرید ، فوری به
دنبالش دوید ، پنجول کشید ، دمبش رو چید ... 
ادامه مطلب
دیده ام در یک شب تاریک راز
گور بود و من در آن بودم دراز
فرق بسیاری میان من و من
مثل فرق بانماز و بی نماز
بندگی میکردم از روی ریا
بوده ام از ذلّت خود سرفراز
هر بدی را مرتکب در خلوتم
باطنی مسموم ، ظاهر سروناز
هرچه گفتم هرچه کردم با نظر
از حقیقت دور ، در بند مجاز
چون اسیری که شدم گُم در خودم
کفر و ایمان کار و کسبم ، یک نیاز
یک تصادف روشنی شد در دلم
عبرتی آورد با خود کارساز
بندگی از سر گرفتم ، بنده ام
میکنم از نفس و شیطان احتراز
باقیش را من نمیدانم دگر
وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمان‌ها

گر در طلبت رنجی ما را برسد
این روزها دست به قلم شدن سخت شده ، نمیدونم قدیما عقاید من کوته نظرانه بود ، یا الان که فکر میکنم عاقل شدم در اصل برعکسه ! ولی دست به قلم شدن سخت شده وقتی مقاله مینویسی و میبینی یکی از قدیمیا چیزایی که مینویسی رو میخونه .
این دلنوشته رو تقدیم میکنم به ناصر ، ناصر گذشت اون روزا .دیگه باید بشینیم خونه . من که خیلی وقت پیش ریشامو زدم .دیدم دیگه شبیه قدیما نیستم . یعنی شاید بقیه خیلی شبیه هم شده بودن .ولی در هر صورت ، ناصر جان صحبت جمع های متال از بحث عل
سلام
من آدم ورزشکار و طبیعت گردی هستم و مشکلم هم مربوط به همین علاقه م به کوهنوردی و طبیعت گردیه.
از یه طرف  آدم معتقدی هستم و نماز و روزه رو به جا میارم و از طرفی هم خیلی بگو بخند و شوخ طبع هستم به خصوص تو جمع با دوستان، البته این هایی که گفتم هیچ ربطی به سوالم نداشت فقط خواستم یه آشنایی مختصری از خودم به شما عزیزان بدم.
مشکل اصلی من اینه که تو گروه های کوهنوردی و طبیعت گردی که هستم هم پسر توشون هست و هم دختر، و مشکل من در برخورد و احوال پرسی با د
طفلکی در لفظ ماند و داد زداز چَه نفرت به خود فریاد زد
لعن خود کرد و ز خود کوتاه شددشمن خود گشت و یار آه شد
زین همه نفرت که در این سینه‌هاخود بسوزند و نه کس زین کینه‌ها
مردمی بی‌موسقی از خصم و خونحاکمانی از تجمّل پرقشون
جمله‌شان را من نبینم در دوییهر دوشان یک نفس پست پادویی
این همه خونی که در این خشم‌هاستزین همه خوابی که در این چشم‌هاست
این همه طفلان بی‌قانون وهممست از خودخواهی و مفتون وهم
خشم حق گویند هست این، شرم باد! تو چه دانی حق چه باشد
فرمول آرامش در زندگی چیست ؟
 زندگیِ بسیار ساده است به آن شرط که شما آن زمان که دراز‌ کشیده‌اید فقط دراز کشیده باشید و زمانی که راه می‌روید فقط راه بروید زمانی که غذا می‌خورید فقط غذا بخورید و به همین ترتیب نیز همۀ کارهایتان را انجام دهید .
زیرا آن زمان که شما دراز می‌کشید به این فکر می‌کنید که کی بلند شوید زمانی که بلند شدید فکر می کنید که بعد آن باید کجا بروید زمانی که دارید می‌روید به این فکر می‌کنید که چه بخورید و به همین ترتیب ... فکر شم
فرمول آرامش در زندگی چیست ؟
زندگیِ بسیار ساده است به آن شرط که شما آن زمان که دراز‌ کشیده‌اید فقط دراز کشیده باشید و زمانی که راه می‌روید فقط راه بروید زمانی که غذا می‌خورید فقط غذا بخورید و به همین ترتیب نیز همۀ کارهایتان را انجام دهید .
زیرا آن زمان که شما دراز می‌کشید به این فکر می‌کنید که کی بلند شوید زمانی که بلند شدید فکر می کنید که بعد آن باید کجا بروید زمانی که دارید می‌روید به این فکر می‌کنید که چه بخورید و به همین ترتیب ... فکر شما
 
یعنی  مضحک ترین قسمت فیلم دلدار اون قسمتیه که خواهر پژمان هر وقتی با پدرش یا
با خود پژمان تلفنی صحبت میکنه رو تخت دراز کشیده :|
درسته زنِ حامله است ولی دیگه زن حامله به این معنی نیست
 که کلا دراز کش و رو تخت باشه و تلفن هاش رو اونجا جواب بده :|
مردم رو مسخره خودشون کردند عه :| 

 
 +
  
فیلم دلدار سریالی است که در ماه رمضان در شبکه دو هرشب ،  پخش میشه !
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی‌نام تو نامه کی کنم باز

ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم

ای کار گشای هر چه هستند
نام تو کلید هر چه بستند

ای هیچ خطی نگشته ز اول
بی‌حجت نام تو مسجل

ای هست کن اساس هستی
کوته ز درت دراز دستی

ای خطبه تو تبارک الله
فیض تو همیشه بارک الله

ای هفت عروس نه عماری
بر درگه تو به پرده داری

ای هست نه بر طریق چونی
دانای برونی و درونی

ای هرچه رمیده وارمیده
در کن فیکون تو آفریده

ای واهب عقل و باعث جان
با حکم تو هست و نیست
من عاشقانه شهدای جنگ رو دوست داشتم همیشه ولی حالا دقیقا الان که مینویسم و صورتم از اشک و گلوم از بغض اشباح شده حتی از یادآوری عظمت شهدا تمام بدنم شروع به لرزیدن میکنه.شاید از بیرون مسخره و کوته فکرانه به نظر برسه که مطلقا برام مهم نیست ولی مگه میشه چشم بست روی کسایی که ره صدساله رو یک شبه رفتن؟
الان چرا ساعت ۳ صبح منو وارد دنیای خودتون کردین یهو؟دنیایی داره دل دادن به دل شهدا.کدومتون منو دعوت کردین امشب؟نگاه های قشنگ تک تکشون داره میاد جلوی چ
همیشه جواب غیر مذهبی ها به حساسیت مراجع، گشت های ارشاد و مذهبی های افراطی راجع به حجاب این بود: " حالا تمام مشکلات ایران حل شده، فقط مونده چند تا تار موی خانم ها؟ " امروز خبری خوندم که جواب این سوال رو گرفتم. متوجه شدم هیچ مشکلی در ممکلت مهم نیست جز همون چند تا تار مو. اختلاسی که مردمِ عادی رو به خاک سیاه نشونده، اقتصاد خرابی که اکثر مردم و کارگرها رو به فقر رسونده، فقری که مردم رو به دین و اسلام و حتی اخلاقیات بی ایمان کرده، موضوع کم اهمیت تری ن
با سلام و ادب
امروز 28 بهمن است.
چند روز پیش وقتی از سر کار به خونه اومدم و شروع به بازی با طاها کردم برای اینکه نگه بغلم کن و راهم ببر ، طاها را به پهلو خواباندم و کمر و پاها و دستهایش را ماساژ دادم.
الان یاد گرفته وقتی یه مدت بازی میکنه و مخصوصا از روی پشتی ها و پله بالا پایین میره میاد جلوی من یا مادرش دراز می کشه تا ماساژش بدیم.
ماساژ که می دیم برمیگرده واز پهلوی دیگه می خوابه و یه نگاه خیلی خوشگل به ما می کنه و بعد صورتش رو به طرف زمین می خوابونه
گره زدم دل خود را به چین دامن یاربه خار هر مژه اش کرد مرغ سینه شکار 
به باد داد تمام دعا و زهد و نیازجوان شدم به نگاه پر از محبت یار 
چنان ز عطر وجودش خیال از سر رفت که در میان دل من دگر نمانده قرار 
شده زمین و زمان الغرض گرفتارش به ذوق آمده باد هم ز رقص زلف نگار 
چه آمده به سر عاشقت که دور توز خشت های پر احساس دل کشید حصار 
چه کرده ای که به هر سو روم تورا بینم و هر چه از تو بگویم شود کلام قصار 
ربود هوش من آن مُشک موی مشکینتتو در کنار منی هوش آیدم
روی تخت اتاق مامانشون دراز کشیدم. خورشید داشت از اینجا میرفت ولی هنوز لباس های براق خانه پشت سری مان خورشید را به خاطر داشتند و نور زرد قشنگی خالی اتاق را سوراخ کرده بود. پشت تصویر خورشید دراز کشیده بودم و صفحه های آخر دوباره از همان خیابان ها را میخواندم. همیشه تمام شدن ها غم انگیزه. این دفعه غم انگیز تر بود.
و تمام شد.
بلند شدم و توی اتاق خودم  رفتم؛ یکی از دو تا درچه کمدم رو باز کردم و کتاب رو گذاشتم روی صورت بزک کرده و لبخند زنان سیمین بهبهان
گره زدم دل خود را به چین دامن یاربه خار هر مژه اش کرد مرغ سینه شکار 
به باد داد تمام دعا و زهد و نیازجوان شدم به نگاه پر از محبت یار 
چنان ز عطر وجودش خیال از سر رفت که در میان دل من دگر نمانده قرار 
شده زمین و زمان الغرض گرفتارش به ذوق آمده باد هم ز رقص زلف نگار 
گذشت برسر عاشق چه،کین چنین دورتز خشت های پر احساس دل کشید حصار 
چه کرده ای که به هر سو روم تورا بینم و هر چه از تو بگویم شود کلام قصار 
ربود هوش من آن مُشک موی مشکینتتو در کنار منی هوش آی
چشم‌هام را بسته بودم. ترومایِ بی‌پدر دست‌هاش را محکم فشار داده بود به گلویم. گلویم شور شده بود. نوکِ بینی‌م تیر کشیده بود و خون پاشیده بود کفِ اتاق. خالی‌یم، مثلِ خالی بودن اتاقِ نورانی و سفید و لاینتهایِ خواب‌های تکراری‌م توی شیش‌سالگی و پانزده‌سال بعدترش. خالی‌م و دراز به دراز افتاده‌م کفِ اتاق. خلا محض و مزخرف، تمام آنچه است که می‌بینم. اتاقی سفید. سفیدِ سفید، مثلِ برفِ دست‌نخورده‌ی دشت‌. بیدارم و کابوس می‌بینم. نبودن‌ها را دیده
پزشک معالج بیمار ، با آن لباسی که به طرز احمقانه‌ای با دیوار تضاد رنگی داشت وارد شد ...صحنه‌ی چند قطره خون ، بیمار بی‌حرکت با لباسی سفید در آن وضعیت و سکوت مرگبارش مانع از آن لبخند خبیثانه‌ی پزشک نشد.
همانطور که دست به سینه ایستاده بود و چشمانش در تاریکی نسبی اتاق دودو میزد ، فریادی سر داد و پرستار را صدا کرد!
بی اهمیت به موجودی که بر کف اتاق دراز به دراز افتاده بود دستور داد آن را منتقل کنند به زباله‌دانی و تنها چیزی که از او باقیماند ساعت مر
ارغوان با صدای هزار هزارتا گنجشگ که داشتن جان عشاق شجریان رو زمزمه میکردن بیدار شد، رفت کنار پنجره و صورتش رو چسبوند به شیشه و گرمای صورتش  شوق زندگی رو انژکسیون کرد تو رگ سرد پنجره، پنجره جونگ رفت و کم کم رنگهای مداد رنگی برگ درختا رو نقاشی کردن، رنگ کردن.
برگشت نشست روبروی آینه و زل زد تو قاب عکس، زل زد تو چشمای ارسلان که تو عکس نشسته بود روی کنگره دیوار و دست دراز کرده بود سمت ارغوان.
گره موهاش رو باز کرد و ریخت روی شونه هاش، تمام برفی که آسم
نوشیدنی انرژی زا فوراور فاب
انرژی سریع و بالای این نوشیدنی از عنصری به نام گوآرانا که یک گیاه محبوب در برزیل است، می آید. و انرژی دراز مدت آن از تکنولوژی ADX7 که ترکیبی از گیاهان آداپتوژن و دیگر مکمل های توسعه یافته می باشد که توسط یک دانشمند و محقق روس بوجود آمده است. این تکنولوژی به ورزشکاران دو و میدانی روسیه کمک کرده است که در رقابتهای المپیک بیش از 130 مدال کسب کنند.
 
FAB Forever Active Boos Energy Drink
نوشیدنی انرژی زای FAB :
یکی از بهترین راههای موجود جهت ب
نوشیدنی انرژی زا
انرژی سریع و بالای نوشیدنی انرژی زا فوراور فاب از عنصری به نام گوآرانا که یک گیاه محبوب در برزیل است، بدست می آید. و انرژی دراز مدت این نوشیدنی انرژی زا از تکنولوژی ADX7 که ترکیبی از گیاهان آداپتوژن و دیگر مکمل های توسعه یافته می باشد که توسط یک دانشمند و محقق روس بوجود آمده است. این تکنولوژی به ورزشکاران دو و میدانی روسیه کمک کرده است که در رقابتهای المپیک بیش از 130 مدال کسب کنند.
 
FAB Forever Active Boos
یکی از بهترین راههای موجود جهت ب
بسم الله رحمان رحیم
قسمت اول . دست شناسی و نمایش خارجی دست
  گرچه منظره یا شکل خارجی دست تا اندازه ای مریوط بشغلی کارهای دستی شخص است مثلا کارگری که با دست کارهای سخت خشن را انجام میدهد دارای دست های ضخیم وزبر با عضلات سخت و برنگ تیره است یا بالعکس اشخاصی که بکارهای ظریف اشتغال دارند و پیوسته دست خود را از برودت و یا حرارت محفوظ میدارند دارای دستهای ظریف و لطیف و برنگ روشن میباشند، همچنین آب و هوا و مکان در دست نیز تأثیر بسزایی دارد، ولی میتوا
چه دنیای خوب و قشنگی فصلها می چرخند 
فصل زیبای بهار , فصل پاییز قشنگ , 
کبککان می خوانند 
و نسیم از هر سو بوی ریحان و شقایق رو به هم آمیخته 
صبح زیبایی از نور شفق می تابد 
و غروبی دیگر  , شب به زیبایی و تاریکی خود خاموش است 
چه قشنگ است اینجا  , همه رنگ است دنیا 
همه جا ازادی  , همه جا جشن و سرور 
ابرها سایه ای از اتش خورشید قشنگ , بر زمین می پوشند 
اسمان ابی بود 
 , نور مهتابی از قرص ماه بود تابان 
و درختانی از هر نوع میوه  , ارام خوابیده 
 که تو باش
 
اونا اکثراً  رابطه خوبی ندارن و از درکِ شرایط عاجزن و اختیارِ کنترلِ حرفهایی که از دهانشان بیرون میاد رو ندارن .اگه بخواید کلِ زندگیتون به حرفای همچین ادمایی فکر کنید تمام اوقاتتون رو تلخ میکنید .آدمهای احمق تخصصِ خوبی در خراب کردنِ حالِ آدما دارن .کافیِ وقتی صحبت میکنن با لبخند از کنارِ کوته فکری هاشون رد شید و به زندگی تون برسید .
ای نام تو بهترین سرآغاز                             بی‌نام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم                                  جز نام تو نیست بر زبانم
ای کار گشای هر چه هستند                                 نام تو کلید هر چه بستند
ای هیچ خطی نگشته ز اول                                    بی‌حجت نام تو مسجل
ای هست کن اساس هستی                                  کوته ز درت دراز دستی
ای خطبه تو تبارک الله                    
فاحشه روی تخت دراز کشیده بود. کافه لاوو معروفترین کافه ی ایتالیایی نیویورک با مشتری های خاص پولدارش دیگر داشت کم کم آماده بستن می شد. مردان با صورت هایی قرمز از ماتیک تند رقاصه ها و زن ها با صورت هایی گل انداخته از رقص با مردان، روانه ی خانه اشان بودند. فاحشه کارش تمام شده بود و روی تخت دراز کشیده بود. با دوستش که شغلی مثل خودش داشت پنت هوسی اجاره کرده بودند و الآن زیر نور کامل ماه به فکر فرو رفته بود، فکر مشتری هایش.
 
ادامه مطلب
دن پائولو می گوید: شنیده ام که در این کوه معدن هست.
بونیفاتسیو جواب می دهد: خدا نکند که معدن باشد.دن پائولو نمی فهمد که چرا. چوپان توضیح می دهد:مادام که کوه فقیر است از آن ماست؛ اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است و دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند...!
#نانوشراب✍ #اینیاتسیو_سیلونه
_________________________________________________
سفارش ازطریق
" تازه افطار کرده است. سنگین شده و دراز به دراز بر زمین افتاده است. ساعت به ده نزدیک می شود. با حمید قرار دارد. انگیزه دیدار با "رفیق" و زیارت حرم او را از زمین می کَنَد . ماشین هست اما دوچرخه را برمی دارد و رکاب زنان به سوی قرار هر شبشان رهسپار می شود. درد دل های دو نفره با حضرت رضا (ع) در مسیر حرم، در حالیکه گنبد مقابل چشمانش برق می زند و گاه به خاطر حلقه های اشک تار می شود ، همراه با نسیمی که فضا را شاعرانه تر می کند ... دوست ندارد اینها را از دست بدهد
به‏نظر می‌رسد استفاده از این امکانات برای آموزش، به تحقق برخی از
آرمان‌هایی که به عنوان ملاک‌های کیفیت آموزش از آن نام برده می‌شود،
ازجمله: فراگیرمحوری، یادگیری مادام‌العمر، یادگیری فعال، تعامل در یادگیری
و چند رسانه‌ای بودن، کمک کند.هرچند برخی از موسسات آموزشی، در
سال‌های اخیر، نسبت به ارایه کامل دوره‌های آموزشی به صورت الکترونیک اقدام
نموده‌اند، اما هنوز شواهد زیادی در مورد نتایج ارزشیابی این برنامه‌ها
منتشر نشده است.با تو
لحظه ها می آیند و می روند. اما یه عاشق تا معشوقه اش برسد، از لحظه ای به لحظه ای دیگر، در انتظار می ایستد. لحظه ها می رسند اما نمی روند! بر دوش عاشق می نشینند و سنگینی می کنند تا عاشق را بیازمایند و او از دلتنگی می گرید و پرتوی برای شادمانی در دلش هنوز می تابد. کی می رسی؟! آغوش، گل ها آمده اند، بلبل ها نغمه می کنند. اما عاشق نه از دیدن گلبرگ ها به وجه می آید نه از شنیدن چلچله مست می شود. _چه باید کرد به حال تو؟! ای پسر. ای پسر، به حال تو چه باید کرد؟! _نم
تنها جاییکه می توان بدون گردن درد، نیم ساعت تمام آسمان را خیره تماشا کرد، داخل سرویس است. از پشت پنجره تمیز، ابیش را نوشید و ابرها را نظاره کرد.
_____
اول گربه بود. گربه ای وحشی با دندان های ببر مانند. آواره هایش دراز تر شدند دندان هایش کوچکتر. اول آماده شکار بود، حالا خود شکار به نظر می رسید. ترسیده...
دوم مرگ بود. مرگ، شبیه کارخانه دود سازی بود. دود های دراز و وحشتناک تا بالای بالا می دویدند. ترسناک بود. یعنی گربه از آن ترسیده بود؟
سوم جمجمه بود. بز
دلم سراغ کلمه ها را نمی گیرد...فرار کردم از ورق زدن...همیشه که نباید نشست یک گوشه و آدم ها را از دور دید...از خانه زدم بیرون...از کنار آدم ها گذشتم و آدم ها از کنارم گذشتن....جلوی ویترین مغازه ها ایستادم و نگاه کردم.....اجناس را دید می زدم برایشان قصه می ساختم...دنبال رد یک نگاه آشنای غریب بودم.....یک گوشواره ی پروانه ای دیدم...چشم هایم برق زد....سرم را که بلند کردم داشت نگاه می کرد....سایه ی غریب آشنا را حس کرده بودم.....مرد بلوز چار خانه ی آبی اتو نشده تنش بود.
 
تمرین اول:پاشنه یک پا را بر روی یک میز با حدود ارتفاع ۱۵ اینچ بگذارید. پای خود را راست کنید. به جلوخم شوید،ازمفصل لگن خم شوید تا زمانی که یک کشش ملایم پشت ران احساس کنید.مطمئن شوید که شانه هایتان دچار چرخش نشود و همچنین از کمرخم نشوید. می خواهید پای خود را کشش دهید نه کمرخود را. این کار را ۳ بار بر روی هر پا انجام دهید. مدت زمان اجرا ۱۵ تا ۳۰ ثانیه می باشد.
تمرین دوم:بر  روی دست ها و زانوهایتان بروید.اجازه دهید شکم تان خم شود. اجازه دهید کمرتان به
نام کتاب : قصه ها تصویری از گلستان
نویسنده : مژگان شیخی 
انتشارات : بنفشه
توضیحات :
کتابی که معرفی می کنم قصه های تصویری از گلستان می باشد که به زبان ساده آمده تا برای کودکان قابل فهم باشد و همانطور که می دانید نویسنده ی کتاب گلستان سعدی هست و این کتاب فقط به زبان مژگان شیخی می باشد کتاب دارای ۷۲ صفحه و۶ داستان به عنوان های ( غلام دریا ندیده ، شاهزاده کوتاه قد ، نگهبان جوان ، درویش طمع کار ، گدایی که پادشاه شد ، سفر دور و دراز ) است و مناسب گروه سنی
نکاتی در مورد استفاده و خریدتخت نوزاد دومنظورهاگر شما مدلی دیدید که یک شکل زائد روی تخت وجود داشت پیشنهاد میکنم که از این مدل ها برای تخت نوزادی دومنظوره استفاده نکنید زیرا در دراز مدت این اشکال زائد روی اعصاب شما خواهد بود.
این شکل زائد در صورتی که در سمت دیوار قرار داشته باشد،ممکن است که تخت شما به دیوار نچسبد و عملا فضای اتاق نوزاد شما کمتر شود.
این فضای خالی که بین تخت نوزادی دومنظوره و دیوار وجود دارد،فضای مناسبی است برای گم شدن لوازم ک
بالاخره پولامون رو گذاشتیم رو هم و یه کاروان خریدیدم. میرونیم، ساز میزنیم و میخونیم، مطالعه می کنیم، شب ها روی سقف دراز میکشیم و زل میزنیم به آسمون پرستاره. آشپزی میکنیم و ... اما همه ی اینها بهونست تا من بت زل بزنم و تو نفهمی.
یه وقتایی ذهن آدم خالیه خالیه
الان ازون وقتامه
هیچی تو ذهنم نیس که درگیرش باشم
ن ب پایان نامه فکر میکنم
ن به آموزش های فشردم
نه کار
نه درس
نه خانواده
و نه حتی ....
خالی خالی
دوس دارم فقط به شب فکر کنم
سکوت قشنگش که با صدای ساعت کوچیک مرضیه شکسته میشه
تاریکی محضش که با نور تیر چراغ برگ خدشه دار شده
و آرامش قشنگش که هیچکس نمیتونه ازم بگیره امشب
+ برم باتریشو دربیارم؟
+ دلم میخواست بالای پشت بوم باشم الان و رو به آسمون دراز کشیده باشم و ستاره هارو بشم
یه وقتایی ذهن آدم خالیه خالیه
الان ازون وقتامه
هیچی تو ذهنم نیس که درگیرش باشم
ن ب پایان نامه فکر میکنم
ن به آموزش های فشردم
نه کار
نه درس
نه خانواده
و نه حتی ....
خالی خالی
دوس دارم فقط به شب فکر کنم
سکوت قشنگش که با صدای ساعت کوچیک مرضیه شکسته میشه
تاریکی محضش که با نور تیر چراغ برگ خدشه دار شده
و آرامش قشنگش که هیچکس نمیتونه ازم بگیره امشب
+ برم باتریشو دربیارم؟
+ دلم میخواست بالای پشت بوم باشم الان و رو به آسمون دراز کشیده باشم و ستاره هارو بشم
شده‌ام شبیه پیرمردها و پیرزن‌هایی که توان راه رفتن ندارند. یک هفته‌ای می‌شود که از پشت پنجره بیرون را تماشا می‌کنم؛ خانه‌های ویلایی و در کنارشان چند آپارتمان لعنتی که طی دو سال اخیر مثل علف هرز رشد کرده‌اند. بیشترِ روز را روی تختم دراز می‌کشم و کاری نمی‌کنم. به غیر از غذا خوردن و دستشویی رفتن و دوش گرفتن، که همه‌ی این‌ها را به اجبار انجام می‌دهم، فیلم و سریال تماشا می‌کنم که در آن بین خسته می‌شوم و دوباره روی تخت دراز می‌کشم. چند بار
 
فتوکلیپ دو کوته‌سروده از داوود خانی‌خلیفه‌محله در وبگاه آپارات
پفیده‌اند از پرنده، سیم‌های برق
دوسویِ درازنایِ خیابان
و درختی که پر نمی‌زند!
18 اردیبهشت 1399 خورشیدی
**
باران
بند آمده‌بود و آفتاب
می‌تابانْد و ناودان
می‌بارانْد!
 18 اردیبهشت 1399 خورشیدی
یکی دیگر از معضلات بیشتر افراد جامعه ی ما راحت طلبی (بحران تنبلی) است؛ افراد بلند پرواز و کوته نگری که دوست دارند به چیزهای بسیار زیاد و جاهای بالایی برسند ولی کمی همتشان آن ها را حتی از نیم پله ی توالت عمومی هم بالا نمی برد چه برسد به قله ی آرزو ها یا از این قبیل چرندیات٬ نمی دانم چگونه ناله کنم از فرهنگ سطحی غرب که عمیقا در دل های برخی رخنه کرده که بسیاری فکر‌ می کنند آن شوالیه و یا فلان قهرمان همیشه به دادشان می رسد و آن ها فقط کافی است دستشان
 قبل‌ترها بیشتر به قاضی میرفتم. از کلمه‌های "ملت ما اینجوریه" "ایرانیا اینجورین" "این اصلا حالیش نیست" "چقد سطح فکرش پایینه" "چقد کوته بینه" و و و  زیاد استفاده‌ می‌کردم. از یه جایی به بعد، حس کردم همه محترمن. حس کردم هر کسی حق داره زندگیشو کنه‌. حس کردم کنار دیگران بودن، خیلی لذت بخش‌تر از بالاتر از دیگران بودنه. من برای رشد خودم تلاش میکنم، تلاش دیگران رو هم ستایش میکنم، اما اگه حس کردم کسی نشسته و داره با زندگیش سر میکنه، سرگرم دست‌گرمی‌ه
 37سال که چیزی نیست. تو بگو 137 سال. گِرای دل‌ها را که گرفته‌باشی، خیمه آتش محبتت تا ابد از سرشان کم نمی‌شود. صدام گفته‌بود هر کس ارتفاعات بازی دراز را فتح کند،‌ کلید طلایی بغداد را به او می‌دهد و نمی‌دانست تو با فتح قله‌های بازی دراز،‌ صاحب کلید قلب‌ها شدی؛ نه‌فقط در روزهای رزم که برای همیشه. اینطور است که حالا، 37 سال بعد از رفتنت،‌ شده‌ای چهره محبوب جوانان دو نسل بعد. ندیده، شیفته آن چهره باصلابت و همت بلندت شده‌اند. مدام فهرست بلندبال
چون خسته ام. چون رو پله برقی مدام آرنجم رو میذارم رو دسته هاش و پشت دستمو رو پیشونیم. چون خیلی وقته حتی تو سررسیدمم ننوشتم! چون خسته ام. انقدری که مثل قدیما نمیرم بشمرم ببینم چند روز میگذره که تو سررسید چیزی ننوشتم. 
راستشو بگم؟ چون ترسیده ام. دارم نگران خودم میشم. به بدنم نگاه میکنم و باورم نمیشه این همه چاق شدم! راستشو بگم؟ برگشتم چون ترسیدم!
به تصویر زمینه گوشیم نگاه میکنم. خیلی خوب افتادم تو اون عکس! دماغم قلمی و سمت چپش اون چال ریز لپم. 
 دلم
به این فکر می کنم که این وسط نقش من این بود که راضی شوم. حق انتخاب نداشتم. کاری از دستم بر نمی آمد. اما اگر حق انتخاب داشتم و آن وقت امام زمان می گفتند باید کنار بیایی و انتخاب نکنی و مسائل را به من بسپاری، آیا گوش می کردم آیا اگر راه باز بود و جاده ی این راه دراز، من می گفتم حکم آن چه تو فرمایی ؟ به راستی ترسناک است.
دلنوشته همسر شهید علیجانی 
چه کوته نظرند آنان که حصار کشیده اند بین شهدا و بین مکان شهادتشان...
چه درست فرموده مقتدای ما که :
"شهدای مرزی ما مظلوم اند این طفلک ها دیده هم نمیشوند "
نمیدانند دفاع از اعتقاد مرزی ندارد چه ایران باشی چه دمشق به عشق محبوبت قدم در این مسیر میگذاری...
                                                
@modafeanharam77
من هر وقت در مورد گروه‌هایی که مشی مبارزهٔ مسلحانه و ترور افراد رو داشتن، می‌خوندم، تلویحا سرم رو با تاسف تکون می‌دادم به نشانهٔ «نچ‌نچ» که یعنی «این چه کاریه آخه؟» «که چی بشه؟» «این راهشه واقعا؟»منتها الان می‌بینم کاملا درکشون می‌کنم. نه تنها این گروه‌ها رو، بلکه فاشیست‌ها رو هم الان راحت‌تر می‌تونم درک کنم.
ممنون آقای روحانی! شما قدرت فهم ما رو از مسائل تاریخی، واقعا بالا بردید.
ضمن این که البته شرایطی ایجاد کردید که ما می‌تونیم به
تیتر چند صفحه پشت سر هم از مفاتیح جلد قرمز در شرح فضایل ماه شعبان، این بود: 
«درآویختگان به شاخه طوبی»
اما ما عجول‌ها، ما حاجتمندان کم طاقت، کم‌صبرهای گریان، باوضو و بی‌وضو، شب کنکور، صبح اعلام نتایج، وقت دل سپردن به کسی که نمی دانستیم دلش با ما هست یا نه، هنگامه دلشوره بی‌خبری، وقت اضطرار غربالگری چهارماهگی، شب بی سحری که عزیزی را باید می‌سپردیم به خاک، موقع استیصال دست و پنجه نرم کردن با دردهای ناشناخته، بی هیچ آداب و ترتیبی، می‌رفت
داشتم کتابامو جمع،میکردم ک آخر کتاب ھنرم ب ى چیزی برخوردم
کلمات ب کاررفتھ ک فارسی نبوده رو فارسیشو نوشته
چنتاشو میگم
آلبوم.....جنگ
کپی......رونوشت
پاپیون،،،،دو ور پف وسط گرھ
کربات،،،،دراز اویز زینتی
موبایل...صفحک مالشى

*لبخند یادت نرھ^^
ساعت 4:24دقیقه ی صبح دوستم ک از torentoاستوری گذاشته و رنگ موی جذابش 
و منم روی تختم دراز کشیدم و دارم تک ب تک ستاره های روشن رو میخونم و 
دونه دونه خاموش میشن
زندگی هنوزم زیباست؟ نه؟
زیباست با همه اختلاف که نه با همه ی شکاف های طبقاتیش
بابا لنگ دراز یک کتاب از سرگذشت یک دانش آموزی هست که با تمام توانش برای رسیدن به اهدافش تلاش کرد و روزهای سختش باعث نشد امیدش رو از دست بده یا از اهدافش دست بکشه. این کتاب تماما نامه های جودی به فرد خیری هست که اون رو به کالج فرستاده و جودی هم بابا لنگ دراز صدا میکنه.
جودی در خیلی از بخش ها میتونه الگوی خوبی برای زندگی دانش آموزان باشه، اینجا ۵ جمله از این کتاب رو گذاشتیم که کمک تون میکنه دید مثبت تری به دنیا داشته باشید.

ادامه مطلب
عاقبت کوتاه شد قصّه و آتش در خرمن ددان گرفت. آن خرمن ناپاک جهل و آن مزرع بی‌حاصل تکبّر. عاقبت کوتاه شد قصّه و گرچه همچنان صحنه زین دست نیست، باری چون تاس دل جفت آمده، تقدیر محتوم است. 
تقدیر چه خوش‌تر از خِرَد تکان و چه خوش‌تر از نابودی مردم جهل؟ چه خوش‌تر از انهزام استبداد مردمان رأی و خودخواهی؟ چه خوش‌تر از کوبیده شدن، آنگاه که کوبیده‌ای و به تاراج برده‌ای و انتظارت خوشی‌ست؟ چه خوش‌تر از غرامت، آنگاه که حرص دست از آستین بیرون کرده، به
10 تمرین آسان برای از بین بردن درد پشت
 
   
درد پشت می تواند علل مختلفی داشته باشد، اما اغلب این اتفاق می افتد، زیرا ستون فقرات از عضلات اطراف پشتیبانی کافی نمی کند. عضلات هسته ای، به ویژه مفاصل، به عضلات پشتی متصل می شوند، و این عضلات قوی تر، حمایت بیشتر از ستون فقرات می شود.
 
در این مطلب، ما برخی از تمرینات را که کمک به کاهش سریع درد پشت می کند قرار داده ایم.
 

 
1. دراز نشست
دراز نشست یک تمرین بسیار مؤثر است که عضله شکمی را تحت تاثیر قرار می د
در ظاهر تو هیچ شباهتی به مارشمالو ها نداری، یعنی اصلا من آنقدر مارشمالو نخورده ام که بتوانم شباهت هایش را با تو تشخیص بدهم اما نمیدانم چرا یک جایی در انتهای ناهشیارم تو به مارشمالوها گره خوردی.
اولین بار که مامان برایمان مارشمالو خرید توی یک پلاستیک دراز بود که رویش عکس چند تا خرس رنگی رنگی کشیده بودند.
من و برادرم ذوق کرده بودیم، اولین بار بود که یک چیز پیچ پیچی نرم رنگی رنگی دراز میدیدیم که به محض گذاشته شدن در دهان آب میشود. 
عیشِ کوتاه و ه
حرف آخر این هفته اینکه:
بچه ها بهش گفتم!
پیام داده بود فحش میداد
(اینجا رو خونده قاط زده که چرا بهش گفتم دیشب لاس میزد)
منم بهش درباره دوستم توی انتاریو گفتم که دانشجوی دکتراس (ولی شیلین نازم رو نگفتم :))) شیلین مال منه اصا :)))) میخوام یه پسر دیگه براش پیدا کنم)
الان اگه بلیط گرفت اومد اینجا منو زد
تقصیر شما مخاطبای الاغمه که منو تشویق کردین.
بچه ها از شما چه پنهون سه ماهه که دلم یه عروسی میخواد
این خواهر دیوسم عروسیش نه ماه دیگه هست.
من یه عروسی میخ
کتاب عشق
کتاب عشق را به دقت خواندم و آن را شگفت انگیزترین کتاب جهان، یافتم. در آن چند صفحۀ کوچک، وصف شادی و چندین دفتر بزرگ داستان غم دیدم؛ فصل هجرانش فصلی دراز و بحث وصالش بحثی کوتاه بود، و آنجا که سخن از رنج عشق می رفت، گفتگوها چندان بود که شرح و حواشی ، خود از چندین مُجلّد فزون می شد!
با این همه ، ای نظامی شیرین سخن، تو بهتر از همه پایان این راه دراز را دریافتی ؛ مگر نه گفتی که به راز ِ نگفتنی ، جز عشاقی که در کنار یکدیگرند، پی نمی توان برد؟
حال
هر چه گفتم جملگی از عشق خاست
جز حدیثِ عشق گفتن دل نخواست
حشمتِ این عشق از فرزانگی ست
عشقِ بی فرزانگی دیوانگی ست
دل چو با عشق و خرد همره شود
دستِ نومیدی ازو کوته شود
گر درین راه طلب دستم تهی ست
عشقِ من پیشِ خرد شرمنده نیست
هوشنگ ابتهاج
شب بود و مغزم حراف شده بود. آنقدر فکر می کرد که آرزو کردم شارژم تمام شود و یکهو خاموش شوم.انتظار بی نتیجه بود. از جایم بلند شدم. دراز کشیدن کمکی نمی کرد. گرمای رخت خواب ملول ترم می ساخت. پرده را کنار زدم. پس از کمی جست و جو در آسمان شب دوتا ستاره یافتم. از پنجره ی اتاقم آسمان بدحال و کم ستاره بود. فکری به سرم زد. لباس گرم پوشیدم و پنجره را باز کردم. پایم را گذاشتم رو لبه ی بیرونی پنجره و خودم را رساندم به لوله های گاز. پا گذاشتم رو لوله ها و تنم را کشی
همش باخودم میگم چقدر یک ادم میتونه کوته فکرباشه چقدر
احمق و روان پریش باشه.افکار قدیمی داشته باشه با تفکرات فوق
مسخره و حال بهم بزن...
اذیت میشم وقتی میبینم که تو قرن۲۰۱۹ هنوز میگن مرد هرکاری کنه مرده
ولی اگه یک زن یک کار اشتباهی کنه خرابه..واقعا هنگ میکنم وقتی یککک
زن همچین حرفیو میزنه و ازبابتش نمیترسه که امکانش هست گردونه 
روزگار روزی به سمت خودش،خواهرش،دخترش ووو... بچرخه
واقعا اینطور ادم ها اونروز عکس العملشون چیه ؟
دوست دارم قیافه این،م
کارتون "بابا لنگ
دراز" را یادتان می آید؟ البته کارتون دخترانه ای بود ولی فکر کنم همه نسبتاً
آشنایی داشته باشند. اخیراً کتابش را خواندم و به نظرم با ساختن کارتونش ظلم بزرگی
به اثر کرده اند چون کتابش خواستنی تر و قشنگ تر است. خلاصه که لذت بردیم. مطالعه
کتاب برای آنهایی که به دنبال روان شدن قلم و تمرین نویسندگی اند، مفید است.
"بابا لنگ دراز" نوشته ی جین وبستر است و انتشارات ساحل گیسوم کتاب را
چاپ کرده.* نکته ی اصلی متن در نظر اول
میدونی چیه؟ گاهی فکر میکنم
خدا منو تو یکی از میلیونها سیاره اش گذاشته بعد یادش رفته من اونجام
 من هی داد میزنم خدا.................. ولی فقط انعکاس صدامه که برمی گرده خدا......................
الانم رو تخت دراز شدم و با خودم فکر میکنم که با چه زبونی باید باهاش حرف بزنم مثل آدمیم که هر آه ارتباطی امتحان کرده اما نشده که نشده 
+ خیر سرم روزه گرفتم. تا ظهر خواب بعدم درس، اونم چه درس خوندنی!
دراز کشیده خوندم.
هیچکس باهام حرف نزنه
هیشکی سر به سر من نذاره
کار سنگین ازم نخوان
نزدیکم نشن 
که ...
گرسنگی کشیدم اونم تو روزهای نسبتا کوتاه و هوای نسبتا خنک
خدایا خودت قبول کن:)

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پیراهن مبل سایه